در معنی لغوی می توان گفت موسیقی هنری است که از صداها تشکیل شده است.
موسیقی از اجزایی مانند ارتفاع شامل لحن و هارمونی ، ریتم و مفاهیم مربوط به آن از جمله (ضرب ، متر، و مفصل بندی) ٬ فورته، و ویژگی های صوتی از جمله رنگ صدا و بافت تشکیل شده است.
این مقاله به تعریف موسیقی در آموزشگاه موسیقی شمال تهران گشتاسب اختصاص دارد.
تعریف دیگر موسیقى هر نوا و صدایی است که شنیدنی و خوش آیند باشد و انسان یا موجودات زنده را دچار تحول کند.
موسیقی بیان احساسات به وسیله اصوات است.
موسیقی هنری است که نوا و سکوت دارد.
تعریف موسیقی از دیدگاه آکادکین اصواتی گاست که آگاهانه تولید می شوند.
تعریف موسیقی از دیدگاه پیشینیان :
ارسطو موسیقی را یکی از شاخه های ریاضی می دانسته و فیلسوفان اسلامی نیز این نظر را پذیرفته اند.
ابن سینا که در بخش ریاضی کتاب شفا از موسیقی نام برده است .
ولی از آنجا که همه ویژگی های موسیقی مانند ریاضی مسلم و غیرقابل تغییر نیست، بلکه ذوق و قریحهٔ سازنده و نوازنده هم در آن دخالت تام دارد، آن را هنر نیز می دانند.
در هر صورت موسیقی امروز دانش و هنری گسترده است که دارای بخش های گوناگون و تخصّصی می باشد.
صدا در صورتی موسیقی نامیده می شود که بتواند پیوند میان اذهان ایجاد کند و مرزی از جنس انتزاع آن را محدود نکند.
با افزایش سطح فرهنگ و هنر معلوم شد صداهاى خوشایند، صداهایى هستند که از نظمى خاص پیروى مى کنند و بین آنها نسبت هاى معینى وجود دارد.
به همین علت عدد در موسیقى داراى اهمیت بسیارى است.
ابوعلى سینا مى گوید:
موسیقى علمى است ریاضى که در آن از چگونگى نغمه ها، از نظر ملایمت و تنافر و چگونگى زمان هاى بین نغمه ها بحث مى شود تا معلوم شود که لحن را چگونه باید تألیف کرد.
موسیقی شیوه ای است برای بیان احساسات ناملموس.
احساساتی که نمی دانیم چه هستند…
آنجا که زبان از گفتن باز می ماند، موسیقی مأمنی می شود برای روح، و زبانی می شود برای بیان احساسات و ناگفته های ناشناخته…
موسیقی هر چه هست، سرچشمه ای از درون انسان دارد و مخلوقی است که «از روح آدمی جان گرفته و به روح آدمی جان می دهد» موسیقی، طنین از دل برآمده ای است که لاجرم بر دل می نشیند. ولی از چه دلی برآمده و بر چه دلی می نشیند؟
البته موسیقی فقط غذای روح و زبان احساسات نیست، بلکه درمانی برای جسم نیز هست.
تحقیقات نشان داده است موسیقی که ترکیبی از صداهای گوناگون است، بر روی عملکرد و متابولیسم بدن تأثیر می گذارد
و اثری مستقیم بر روی بخشهای اصلی بدن از جمله غدد گوناگون، قلب، دستگاه تنفسی، مغز و … دارد
و موسیقی به عنوان ترکیبی «منظم» و «زیبا» از اصوات، تأثیری مثبت بر روی جسم نیز می گذارد.
ولی شناخت تأثیرات مستقیم آن بر روی بدن نیاز به ورود به دنیای علم موسیقی درمانی دارد.
البته ارتباط روح و جسم انسان باز هم به ما می گوید که در هر لحظه، لذت بردن روح از یک موسیقی مترادف است با تأثیر مثبت آن بر روی جسم انسان…
بیش از دوهزار سال است که غرب وشرق به قدرت موسیقی در برانگیختن احساسات اذعان کرده اند.
به حدی که کسانی که دغدغه حفظ امنیت دولت را داشته اند موسیقی را خطرناک تلقی کرده اند.
اما تشریح این امر که موسیقی چگونه چنین تاثیری بر ما میگذارد بسیار دشوار است.
فهم دلیل این امر چندان سخت نیست. قدیمی ترین و رایج ترین نظریه های غربی هنر، هنر را تقلید طبیعت میدانند.
اما موسیقی تماماً با این تعریف سازگار نیست.
موسیقی قادر به بازنمایی اشکال و رنگ ها یا توصیف جهان در قالب واژگان نیست
و توانایی اش در تقلید اصواتی که در عالم طبیعت وجود دارند سهم بسیار کوچکی است.
اما این قالب هنری غیرمفهومی و غیر تقلیدی که مجموعه ای از اصوات نظام یافته است
به نحو معینی تجربیات زیبایی شناسانه ای فراهم می آورد که در ابعاد و مراتب مختلف دارای ارزشند.